نخجیرگان
فرهنگ فارسی عمید
۱. شکارچی.
۲. (اسم) (موسیقی) از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو بر نخجیرگان تدبیر کردی / بسی چون زهره را نخجیر کردی (نظامی۱۴: ۱۸۱).
۲. (اسم) (موسیقی) از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو بر نخجیرگان تدبیر کردی / بسی چون زهره را نخجیر کردی (نظامی۱۴: ۱۸۱).