ترجمه مقاله

نرم

فرهنگ فارسی عمید

۱. دارای حالت کوبیده، بیخته، و آردمانند.
۲. [مقابلِ سفت و سخت] ملایم.
۳. صاف؛ هموار.
۴. لطیف.
۵. [مجاز] آهسته و آرام.
۶. [قدیمی، مجاز] آسان.
⟨ نرم کردن: (مصدر متعدی)
۱. کوبیدن چیزی.
۲. [مجاز] رام کردن.
ترجمه مقاله