ترجمه مقاله

نزدیکی

فرهنگ فارسی عمید

۱. نزدیک بودن.
۲. قرابت؛ همسایگی؛ خویشاوندی.
۳. مقاربت؛ رابطۀ جنسی.
⟨ نزدیکی کردن: (مصدر لازم) مقاربت؛ جماع ‌کردن.
ترجمه مقاله