ترجمه مقاله

نسک

فرهنگ فارسی عمید

۱. ‹نرسک، نرسنگ› عدس.
۲. خار‌خسک: ◻︎ آن کاو ز سنگ خارا آهن برون کشد / نسکی ز کف او نتوان خود برون کشید (منجیک: شاعران بی‌دیوان: ۲۲۶).
ترجمه مقاله