ترجمه مقاله

نشانه

فرهنگ فارسی عمید

۱. = نشان۱
۲. = نشانی
۳. آماج؛ هدف.
۴. چیزی که در جایی قرار بدهند برای تیراندازی.
⟨ نشانه کردن: (مصدر متعدی) هدف تیر قرار دادن: ◻︎ کس نیاموخت علم تیر از من / که مرا عاقبت نشانه نکرد (سعدی: ۷۹).
ترجمه مقاله