نشلیدنفرهنگ فارسی عمیدچنگ درزدن و درآویختن به چیزی؛ آویختن: ◻︎ گر تو خواهیش وگرنه به تو اندر نشلد / زر او چون به در خانهٴ او برگذری (فرخی: ۳۹۹ حاشیه).