ترجمه مقاله

نشین

فرهنگ فارسی عمید

۱. = نشستن
۲. نشسته در جایی؛ ساکن (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دل‌نشین، بالانشین، کرایه‌نشین.
۳. (زیست‌شناسی) [عامیانه] پوست و گوشت درون مقعد؛ سوراخ مقعد؛ ته.
ترجمه مقاله