نغل
فرهنگ فارسی عمید
۱. گود؛ گودال.
۲. آغل گوسفند در کوه و صحرا: ◻︎ گوسپندیم و جهان هست به کردار نغل / چون گه خواب بُوَد سوی نغل باید شد (رودکی: ۵۲۲).
۲. آغل گوسفند در کوه و صحرا: ◻︎ گوسپندیم و جهان هست به کردار نغل / چون گه خواب بُوَد سوی نغل باید شد (رودکی: ۵۲۲).