هزارمیخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. جامۀ خشن و خرقۀ درویشان که بخیۀ بسیار بر آن زده باشند.
۲. آسمان پرستاره: ◻︎ برکش میخ غم ز دل پیش که صبح برکشد / این خشن هزارمیخ از سر چرخ چنبری (خاقانی: ۴۲۵).
۲. آسمان پرستاره: ◻︎ برکش میخ غم ز دل پیش که صبح برکشد / این خشن هزارمیخ از سر چرخ چنبری (خاقانی: ۴۲۵).