وارفتن
فرهنگ فارسی عمید
۱. [عامیانه، مجاز] سست و بیحال شدن.
۲. [عامیانه، مجاز] باز شدن چیزی؛ تکهتکه و متلاشی شدن: کوکو وارفت.
۳. [عامیانه، مجاز] آب شدن؛ ذوب شدن: یخ این وارفت.
۴. [عامیانه، مجاز] بسیار تعجب کردن؛ بهتزده شدن.
۵. [قدیمی] دوباره به جایی رفتن.
۲. [عامیانه، مجاز] باز شدن چیزی؛ تکهتکه و متلاشی شدن: کوکو وارفت.
۳. [عامیانه، مجاز] آب شدن؛ ذوب شدن: یخ این وارفت.
۴. [عامیانه، مجاز] بسیار تعجب کردن؛ بهتزده شدن.
۵. [قدیمی] دوباره به جایی رفتن.