ترجمه مقاله

واسطه

فرهنگ فارسی عمید

۱. کسی که دعوا یا اختلاف میان چند نفر را رفع می‌کند؛ میانجی.
۲. کسی که از شخصی برای کس دیگر چیزی را طلب می‌کند؛ شفاعتگر.
۳. دلال.
۴. علت؛ سبب.
۵. [قدیمی] بزرگ‌ترین گوهر در وسط گردن‌بند؛ واسطة‌العقد.
۶. [قدیمی] ویژگی آنچه در وسط چیزی قرار دارد؛ مرکز.
ترجمه مقاله