ترجمه مقاله

ورز

فرهنگ فارسی عمید

۱. = ورزیدن
۲. ورزنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبورز، کارورز، مهرورز.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] کِشت؛ کشاورزی.
۴. (اسم) [قدیمی] کار؛ پیشه؛ کسب.
ترجمه مقاله