پابوس
فرهنگ فارسی عمید
۱. پا بوسیدن؛ بوسیدن پای کسی.
۲. [مجاز] زیارت کردن.
۳. [مجاز] به دیدار شخص بزرگی رفتن.
۴. (صفت فاعلی) آنکه پای کسی را ببوسد؛ پابوسنده.
۵. (صفت فاعلی) کسی که به دیدار شخص بزرگی برود.
۲. [مجاز] زیارت کردن.
۳. [مجاز] به دیدار شخص بزرگی رفتن.
۴. (صفت فاعلی) آنکه پای کسی را ببوسد؛ پابوسنده.
۵. (صفت فاعلی) کسی که به دیدار شخص بزرگی برود.