پادار
فرهنگ فارسی عمید
۱. برقرار.
۲. ثابت؛ پابرجا
۳. پاینده؛ باقی.
〈 پادار شدن: (مصدر لازم) [مجاز] پابرجا شدن؛ استوار شدن.
〈 پادار کردن: (مصدر متعدی) [مجاز]
۱. برقرار کردن.
۲. پابرجا کردن.
۳. (حسابداری) تٲمین اعتبار برای هزینهای.
۲. ثابت؛ پابرجا
۳. پاینده؛ باقی.
〈 پادار شدن: (مصدر لازم) [مجاز] پابرجا شدن؛ استوار شدن.
〈 پادار کردن: (مصدر متعدی) [مجاز]
۱. برقرار کردن.
۲. پابرجا کردن.
۳. (حسابداری) تٲمین اعتبار برای هزینهای.