پاس
فرهنگ فارسی عمید
در بازیهای گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود.
〈 پاس دادن: (مصدر متعدی)
۱. (ورزش) = پاس۲
۲. در قمار، نوبت خود را به حریف دادن.
۳. [مجاز] حواله دادن کسی به جایی یا به کس دیگری.
〈 پاس دادن: (مصدر متعدی)
۱. (ورزش) = پاس۲
۲. در قمار، نوبت خود را به حریف دادن.
۳. [مجاز] حواله دادن کسی به جایی یا به کس دیگری.