پایدارفرهنگ فارسی عمید۱. پاینده؛ جاویدان؛ باقی: ◻︎ نباشد همی نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بُوَد یادگار (فردوسی: ۱/۸۵).۲. برقرار.۳. استوار؛ ثابت.