ترجمه مقاله

پخش

فرهنگ فارسی عمید

۱. تقسیم؛ توزیع.
۲. (صفت) پهن.
۳. (صفت) چیزی که در زیر پا یا در اثر ضربه و فشار کوبیده و پهن شده باشد.
۴. (صفت) پاشیده؛ پراکنده.
⟨ پخش شدن: (مصدر لازم)
۱. پهن شدن.
۲. پراکنده شدن.
⟨ پخش کردن: (مصدر متعدی)
۱. پهن کردن.
۲. پراکنده کردن.
۳. توزیع کردن.
⟨ پخش‌وپلا: (صفت) [عامیانه]
۱. پراکنده.
۲. ریخته و پاشیده.
ترجمه مقاله