پذرفتگار
فرهنگ فارسی عمید
۱. قبولکننده؛ پذیرنده.
۲. ضامن؛ کفیل؛ متعهد: ◻︎ چو روشن گشت بر شاپور کارش / به صد سوگند شد پذرفتگارش (نظامی۲: ۲۸۵).
۳. فرمانبردار.
۲. ضامن؛ کفیل؛ متعهد: ◻︎ چو روشن گشت بر شاپور کارش / به صد سوگند شد پذرفتگارش (نظامی۲: ۲۸۵).
۳. فرمانبردار.