پریشان
فرهنگ فارسی عمید
۱. پراکنده.
۲. افشانده.
۳. آشفته.
۴. درهمبرهم.
۵. شوریده.
〈 پریشان شدن: (مصدر لازم)
۱. پراکنده شدن.
۲. آشفته شدن.
۳. مضطرب شدن.
〈 پریشان کردن: (مصدر متعدی)
۱. پراکنده کردن.
۲. آشفته کردن.
۲. افشانده.
۳. آشفته.
۴. درهمبرهم.
۵. شوریده.
〈 پریشان شدن: (مصدر لازم)
۱. پراکنده شدن.
۲. آشفته شدن.
۳. مضطرب شدن.
〈 پریشان کردن: (مصدر متعدی)
۱. پراکنده کردن.
۲. آشفته کردن.