پسند
فرهنگ فارسی عمید
۱. = پسندیدن
٢. (اسم مصدر) قبول کردن؛ انتخاب کردن.
٣. (اسم) سلیقه.
٤. (صفت) دلخواه.
٥. (صفت) پسندکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خودپسند، دشوارپسند.
٦. (صفت) قبولشده توسطِ؛ پذیرفتهشده توسطِ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): عامهپسند، دلپسند، گیتیپسند، خاطرپسند.
〈 پسند داشتن: (مصدر متعدی) پسندیدن.
〈 پسند کردن: (مصدر متعدی)
۱. پسندیدن؛ انتخاب کردن؛ گزینش کردن.
۲. برگزیدن.
٢. (اسم مصدر) قبول کردن؛ انتخاب کردن.
٣. (اسم) سلیقه.
٤. (صفت) دلخواه.
٥. (صفت) پسندکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خودپسند، دشوارپسند.
٦. (صفت) قبولشده توسطِ؛ پذیرفتهشده توسطِ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): عامهپسند، دلپسند، گیتیپسند، خاطرپسند.
〈 پسند داشتن: (مصدر متعدی) پسندیدن.
〈 پسند کردن: (مصدر متعدی)
۱. پسندیدن؛ انتخاب کردن؛ گزینش کردن.
۲. برگزیدن.