پشت بند
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنچه از چوب یا سنگ یا خشتوگِل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد.
۲. کولهبار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد؛ پشتبست.
۳. مقداری خوراک که در مهمانخانهها و چلوکبابیها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند.
۴. آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند.
۲. کولهبار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد؛ پشتبست.
۳. مقداری خوراک که در مهمانخانهها و چلوکبابیها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند.
۴. آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند.