ترجمه مقاله

پلید

فرهنگ فارسی عمید

۱. ناپاک؛ آلوده؛ نجس: ◻︎ منشین با بدان که صحبت بد / گرچه پاکی تو را پلید کند (سنائی۲: ۶۱۹).
۲. چرکین؛ فژاک؛ فژاگن؛ فژاگین.
ترجمه مقاله