ترجمه مقاله

پنداری

فرهنگ فارسی عمید

۱. گویی؛ همانا؛ گوییا؛ گویا؛ گمان بری. Δ دراصل فعل مضارع سادۀ دوم‌شخص مفرد از «پنداشتن» است.
۲. (صفت نسبی، منسوب به پندار) خیالی؛ وهمی.
۳. خیال‌باف.
ترجمه مقاله