پیرخر
فرهنگ فارسی عمید
۱. خر پیر؛ خر کهنسال.
۲. [مجاز] سالخوردۀ نادان؛ پیر بیخرد: ◻︎ کاروباری که ندارد پا و سر / ترک کن، هی پیرخر، ای پیرخر (مولوی: ۱۰۰۳).
۲. [مجاز] سالخوردۀ نادان؛ پیر بیخرد: ◻︎ کاروباری که ندارد پا و سر / ترک کن، هی پیرخر، ای پیرخر (مولوی: ۱۰۰۳).