ترجمه مقاله

پیره

فرهنگ فارسی عمید

۱. پیر؛ سال‌خورده.
۲. (اسم) (تصوف) مرشد.
۳. (اسم) خلیفه؛ جانشین مرشد.
ترجمه مقاله