پیما
فرهنگ فارسی عمید
۱. = پیمودن
۲. پیماینده؛ طیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جهانپیما، راهپیما، زمینپیما.
۳. نوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بادهپیما.
۴. (اسم) [قدیمی] واحد اندازهگیری طول، تقریباً معادل دو یا سه گز.
۲. پیماینده؛ طیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جهانپیما، راهپیما، زمینپیما.
۳. نوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بادهپیما.
۴. (اسم) [قدیمی] واحد اندازهگیری طول، تقریباً معادل دو یا سه گز.