چالاک
فرهنگ فارسی عمید
۱. چستوچابک؛ جلد؛ زرنگ: ◻︎ آهستهتر ای سوار چالاک / بر دیدۀ ما متاز چندین (خاقانی: ۶۵۲).
۲. [قدیمی] بلند: ◻︎ بدو بر یکی قلعه چالاک بود / گذشته سرش بر ز افلاک بود (اسدی: لغتنامه: چالاک).
۲. [قدیمی] بلند: ◻︎ بدو بر یکی قلعه چالاک بود / گذشته سرش بر ز افلاک بود (اسدی: لغتنامه: چالاک).