چانه
فرهنگ فارسی عمید
قسمت جلوآمدۀ آروارۀ زیرین؛ زنخ.
〈 چانه انداختن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
〈 چانه جنباندن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
〈 چانه زدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
۱. بسیار سخن گفتن؛ پرحرفی کردن.
۲. حرف زدن زیاد در موقع خریدوفروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت.
〈 چانه انداختن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
〈 چانه جنباندن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
〈 چانه زدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]
۱. بسیار سخن گفتن؛ پرحرفی کردن.
۲. حرف زدن زیاد در موقع خریدوفروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت.