چربندهفرهنگ فارسی عمید۱. برتریدارنده.۲. دارای فزونی و برتری: ◻︎ به یک جو که چربنده شد سنگ خام / بدان خشکیاش چرب کردند نام (نظامی۶: ۱۰۹۷).