ترجمه مقاله

چرب پهلو

فرهنگ فارسی عمید

۱. [مقابلِ لاغر] فربه؛ چاق.
۲. [مقابلِ خشک‌پهلو] کسی که مردم از پهلوی او بهره و فایده ببرند: ◻︎ بس کن از جان خشک خاقانی / که نه بس صید چرب‌پهلویی (خاقانی: ۶۷۹).
ترجمه مقاله