چرس
فرهنگ فارسی عمید
۱. بند و زندان: ◻︎ هر که به قید تو گرفتار شد / تا ندهد جان نرهد زاین چرس (نزاری: لغتنامه: چرس).
۲. شکنجه؛ آزار.
۳. فشار.
۴. چرخشت
۵. آنچه درویشان و گدایان از دریوزگی و گدایی جمع کنند.
۲. شکنجه؛ آزار.
۳. فشار.
۴. چرخشت
۵. آنچه درویشان و گدایان از دریوزگی و گدایی جمع کنند.