چریدن
فرهنگ فارسی عمید
۱. گردش کردن و علف خوردن حیوانات علفخوار در چراگاه؛ چرا کردن.
۲. [مجاز] بهره بردن از غذا و تمتعات دیگر: ◻︎ شما دست شادی و خوردن برید / به یک هفته ایدر چمید و چرید (فردوسی: ۴/۳۵۰).
۳. [مجاز] خوردن.
۲. [مجاز] بهره بردن از غذا و تمتعات دیگر: ◻︎ شما دست شادی و خوردن برید / به یک هفته ایدر چمید و چرید (فردوسی: ۴/۳۵۰).
۳. [مجاز] خوردن.