ترجمه مقاله

چمانه

فرهنگ فارسی عمید

۱. ظرفی که در آن شراب می‌خورند؛ پیاله؛ ساغر؛ جام: ◻︎ همچو بلبل لحن و دستان‌ها زنند / چون لبالب شد چمانه و بلبله (ناصرخسرو: ۲۸۱).
۲. کدویی که در آن شراب کنند.
۳. حیوان؛ جانور: ◻︎ چه لافی که من یک چمانه بخوردم / چه فضل است پس مر تو را بر «چمانه» (ناصرخسرو: ۴۱).
ترجمه مقاله