ژکارهفرهنگ فارسی عمید۱. لجوج؛ ستیهنده؛ ستیزهکار.۲. کینهور: ◻︎ ز خشم این کهنگرگ ژکاره / ندارم جز درت اندخسواره (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۹).