کاربینفرهنگ فارسی عمید۱. کاربیننده؛ کارشناس.۲. کاردان؛ ماهر: ◻︎ شکر ایزد را که ما را خسروییست / کارساز و کاربین و کاردان (فرخی: ۲۶۳).