ترجمه مقاله

کارجو

فرهنگ فارسی عمید

۱. کارجوینده؛ جویای کار؛ آن‌که جویای شغلی است.
۲. (اسم، صفت) [مجاز] مٲمور؛ خبردهنده.
ترجمه مقاله