کارسنج
فرهنگ فارسی عمید
۱. آنکه کار را بسنجد و اطراف و جوانب آن را در نظر بگیرد.
۲. کارآگاه؛ کارآزموده: ◻︎ ز دشواری راه و گنجی چنان / سخن راند با کارسنجی چنان (نظامی۵: ۸۹۸).
۲. کارآگاه؛ کارآزموده: ◻︎ ز دشواری راه و گنجی چنان / سخن راند با کارسنجی چنان (نظامی۵: ۸۹۸).