کافوربیزفرهنگ فارسی عمید۱. کافوربیزنده؛ کافوربار.۲. [مجاز] بارندۀ برف: ◻︎ هوا کافوربیزی مینماید / هوای ما اگرسرد است شاید (نظامی۲: ۲۷۸).