ترجمه مقاله

کبد

فرهنگ فارسی عمید

۱. سریشُم.
۲. هر‌چیزی که با آن دو فلز را به هم جوش می‌دهند؛ لحیم: ◻︎ از آن که مدح تو گویم درست گویم و راست / مرا به کار نیاید سریشُم و کبَدا (دقیقی: ۹۵).
ترجمه مقاله