ترجمه مقاله

کرده کار

فرهنگ فارسی عمید

کارکرده؛ کارآزموده؛ مجرب؛ کاردان: ◻︎ جادو نباشد از تو به تنبل سوارتر / عفریت کرده‌کار و تو ز او کرده‌کارتر (دقیقی: ۹۹).
ترجمه مقاله