کسف
فرهنگ فارسی عمید
۱. گرفتن ماه یا خورشید.
۲. (ادبی) در عروض، انداختن حرف هفتم از رکن چنانکه از مفعولات مفعولا باقی بماند و نقل به مفعولن شود.
۳. [قدیمی] بریدن جامه یا چیز دیگر؛ قطع کردن.
۲. (ادبی) در عروض، انداختن حرف هفتم از رکن چنانکه از مفعولات مفعولا باقی بماند و نقل به مفعولن شود.
۳. [قدیمی] بریدن جامه یا چیز دیگر؛ قطع کردن.