کژزخمه
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که بهدرستی ساز را نمینوازد.
۲. [مجاز] بدکار؛ بدکردار: ◻︎ بفرمود تا آن دو سرهنگ را / دو کژزخمهٴ خارجآهنگ را (نظامی۵: ۸۴۳).
۲. [مجاز] بدکار؛ بدکردار: ◻︎ بفرمود تا آن دو سرهنگ را / دو کژزخمهٴ خارجآهنگ را (نظامی۵: ۸۴۳).