گذرانفرهنگ فارسی عمید۱. گذرنده؛ رونده: آب گذرا، جهان گذرا.۲. ناپایدار.〈 گذران کردن: (مصدر لازم)۱. گذراندن روزگار؛ زندگانی کردن.۲. امرار معاش کردن.