ترجمه مقاله

گران

فرهنگ فارسی عمید

۱. [مقابلِ سبک] سنگین.
۲. [مقابلِ ارزان] پربها.
۳. [مجاز] ناپسند؛ ناگوار.
۴. [مجاز] عمیق؛ سنگین: ◻︎ آدمی پیر چو شد حرص جوان می‌گردد / خواب در وقت سحرگاه گران می‌گردد (صائب: ۸۶۷).
۵. [قدیمی، مجاز] مشکل؛ دشوار.
۶. [قدیمی، مجاز] سخت؛ شدید.
۷. [قدیمی، مجاز] فراوان؛ انبوه.
۸. (اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] آنکه معاشرت با او سبب رنجش می‌شود؛ گران جان.
ترجمه مقاله