گراییدن
فرهنگ فارسی عمید
۱. قصد و آهنگ کردن؛ یازیدن: ◻︎ به کژّی و ناراستی کم گرای / جهان از پی راستی شد به پای (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۵)، ◻︎ در همه کاری که گرایی نخست / رخنهٴ بیرون شدنش کن درست (نظامی۱: ۷۰).
۲. میل و رغبت کردن.
۳. [قدیمی] حمله بردن.
۲. میل و رغبت کردن.
۳. [قدیمی] حمله بردن.