گرزشفرهنگ فارسی عمید۱. گله؛ شکایت؛ شکوه؛ تظلم: ◻︎ بده داد من زآن لبانت وگرنه / سوی خواجه خواهم شد از تو به گرزش (خسروانی: ۱۱۶).۲. زاری.۳. توبه.