گرو
فرهنگ فارسی عمید
۱. چیزی که در نزد کسی بگذارند و در حدود ارزش آن پول قرض کنند به این شرط که هرگاه پول را دادند آن را پس بگیرند؛ گروگان.
۲. (اسم مصدر) شرطبندی.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] گرفتاری.
〈 گرو باختن: (مصدر لازم) [قدیمی] مغلوب شدن در شرط و قمار.
〈 گرو بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] پیروز شدن در مسابقه یا شرط و قمار.
〈 گرو بستن: (مصدر لازم) [قدیمی] شرط بستن بر سر چیزی.
〈 گرو دادن: (مصدر متعدی) چیزی را بهرهن به کسی دادن.
〈 گرو ستاندن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 گرو ستدن
〈 گرو ستدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] گرو گرفتن؛ چیزی را بهرهن گرفتن.
〈 گرو کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] گرو گرفتن؛ چیزی را بهرهن گرفتن.
〈 گرو کشیدن: (مصدر لازم) چیزی را تا وصول طلب خود از بدهکار در گرو نگهداشتن؛ گروکشی کردن.
〈 گرو گذاشتن: (مصدر متعدی) چیزی را به عنوان گرو نزد کسی گذاشتن؛ گرو گذاردن؛ گرو نهادن.
〈 گرو گرفتن: (مصدر متعدی) = 〈 گرو کردن
۲. (اسم مصدر) شرطبندی.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] گرفتاری.
〈 گرو باختن: (مصدر لازم) [قدیمی] مغلوب شدن در شرط و قمار.
〈 گرو بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] پیروز شدن در مسابقه یا شرط و قمار.
〈 گرو بستن: (مصدر لازم) [قدیمی] شرط بستن بر سر چیزی.
〈 گرو دادن: (مصدر متعدی) چیزی را بهرهن به کسی دادن.
〈 گرو ستاندن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 گرو ستدن
〈 گرو ستدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] گرو گرفتن؛ چیزی را بهرهن گرفتن.
〈 گرو کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] گرو گرفتن؛ چیزی را بهرهن گرفتن.
〈 گرو کشیدن: (مصدر لازم) چیزی را تا وصول طلب خود از بدهکار در گرو نگهداشتن؛ گروکشی کردن.
〈 گرو گذاشتن: (مصدر متعدی) چیزی را به عنوان گرو نزد کسی گذاشتن؛ گرو گذاردن؛ گرو نهادن.
〈 گرو گرفتن: (مصدر متعدی) = 〈 گرو کردن