ترجمه مقاله

گسستن

فرهنگ فارسی عمید

۱. بریدن.
۲. جدا‌ کردن.
۳. بریده شدن؛ جدا شدن: ◻︎ ورا خواندند اردوان بزرگ / که از میش بگسست چنگال گرگ (فردوسی: ۶/۱۳۹).
۴. (مصدر متعدی) [قدیمی، مجاز] پراکندن.
۵. (مصدر لازم) تمام شدن؛ به پایان رسیدن.
۶. (مصدر لازم) نابود شدن.
ترجمه مقاله