ترجمه مقاله

گوشه دار

فرهنگ فارسی عمید

۱. آنچه گوشه یا زاویه دارد.
۲. [عامیانه، مجاز] سخن آمیخته به ‌طعنه.
۳. [قدیمی، مجاز] گوشه‌نشین: ◻︎ که از گوشه‌داران در این گوشه کیست / که بر ماتم آرزوها گریست (نظامی۵: ۹۰۱).
ترجمه مقاله