یخنی
فرهنگ فارسی عمید
۱. گوشت پختۀ سردشده.
۲. آبگوشت ساده.
۳. غذای پخته که آن را ذخیره کنند.
۴. هرچیزی که برای روز مبادا ذخیره میشود: ◻︎ مخور غم به صیدی که ناکردهای / که یخنی بُوَد هرچه ناخوردهای (نظامی۵: ۷۶۳).
۲. آبگوشت ساده.
۳. غذای پخته که آن را ذخیره کنند.
۴. هرچیزی که برای روز مبادا ذخیره میشود: ◻︎ مخور غم به صیدی که ناکردهای / که یخنی بُوَد هرچه ناخوردهای (نظامی۵: ۷۶۳).